در این مقاله با استفاده از نظریات علمی متخصصان مشاوره نوجوان در اصفهان به بررسی علل بروز ومیزان شیوع اختلالات خوردن، اسکیزوفرنیا، وسواس و وحشت زدگی در نوجوانان میپردازیم.
اسکیزوفرنیا در دوران نوجوانی
اسکیزوفرنیا در میان نوجوانان یکی از شایع ترین اختلالات سایکوتیک است. میزان وقوع آن هرچند کم است (زیر یک درصد)، اما از سن 15 سالگی افزایش مییابد و در اواخر نوجوانی و اوایل بزرگسالی به اوج خود میرسد. پسران بیش از دختران در کودکی و نوجوانی به اسکیزوفرنیا دچارمی شوند. نوجوانان اسکیزوفرن هم مانند بزرگسالان اسکیزوفرن توانایی محدود در برقراری ارتباط معنادار با دیگران و ضعف در کنترل عواطف، اختلال در تفکر، عدم تماس یا تماس تحریف شده باواقعیت دچار میشوند.
اسکیزوفرنی نوجوانی در کامل ترین شکل آن بدون دشواری قابل تشخیص است. گفتار نوجوان اسکیزوفرن به نحوی غیرعادی خشک و تصنعی است، پر از جزییات بی ارتباط و حتی غیر منسجم است. ممکن است حرکات چهره اش غیرعادی باشد، به نظر آشفته و پریشان حواس و کناره جو بیاید و واکنش های عاطفی نامتناسب از خود نشان دهد. به این معنا که یا نمیتواند احساساتی متناسب باموقعیت از خود نشان دهد و یا واکنشی خارج از کنترل و بیش از حد نشان دهد. در ضمن ممکن است نوجوان دچار توهم گردد، که معمولا شنیداری است و احساس میکند دیگران کنترلش میکنند (مثلا صداهایی به او میگوید که چه باید بکند) و هذیان های عجیب نیز ممکن است دیده شود.
قبلا اعتقاد براین بود که تجارب دهشتناک دوران کودکی از عوامل اصلی و تعیین کننده ی اسکیزوفرنیا است. البته همان طور که می دانیم عوامل ارثی و زیست شناختی در ایجاد این بیماری نقش عمده ای دارد. بهتر است به جای اینکه بگوییم اسکیزوفرنیا ارثی است، بگوییم آمادگی ابتلا به اسکیزوفرنیا ارثی است. طبق تجارب متخصصان مشاوره نوجوان در اصفهان، نوجوانان مستعد در صورتی که در خانوادههای پرتنش زندگی کنند که عواطف منفی دارند و ارتباط بین اعضا ضعیف است بیشتر احتمال دارد که دچار اسکیزوفرنیا شوند یا بعد از درمان بیماری شان عود کند.
از میان نوجوانان اسکیزوفرن حدود 25 درصد آن ها درمان میشوند، 25 درصدشان بهبود می یابند ولی علایمی در آنان باقی میماند و گاهی بیماری شان عود میکند و 50 درصد بقیه هرگز بهبودی پیدانمی کنند و نیاز به مراقبت بیمارستانی دارند. به طور کلی هرقدر که نوجوان به هنگام ابتلا به اسکیزوفرنیا سن بیشتری داشته باشد، احتمال بهبودی او بیشر خواهد بود. سازگاری خوب اجتماعی و تحصیلی و شخصی قبل از بروز بیماری، هوش بالا و پاسخ زود به درمان نیز از عوامل موثر دیگر است.
اختلالات خوردن در نوجوان
بسیاری از نوجوانان در دوره های کوتاهی وزن شان از حد نرمال کمتر یا بیشتر میشود. در بعضی موارد پرخوری زیاد منجر به چاقی مفرط می شود. در سایر موارد رژیم طولانی و افراطی منجر به کم شدن وزن نوجوان میشود به طوری که زندگی نوجوان را تهدید میکند. به این وضعیت بی اشتهایی عصبی می گویند و معمولا در دوره ی نوجوانی و در زنان بیشتر معمول است تا در مردان.
نوجوانان و جوانانی که به پرخوری مفرط یا بی اشتهایی مفرط دچارند غالبا نمیتوانند از خود هویتی به عنوان فردی جدا از دیگران داشته باشند که قادر به تعیین اهداف و به ثمر رساندن آن است.
بی اشتهایی بخصوص وضعیت عجیبی است، زیرا نوجوان تصور نادرستی از بدن خود دارد. بسیاری از دخترانی که دچار بی اشتهایی شدیدند، بسیار لاغرند و ظاهرا جز مشتی پوست و استخوان ندارند ولی با این وجود نگرانند که مبادا بیش از حد وزنشان زیاد شود. عوامل ارثی، زیست شناختی وروانشناختی در سبب شناسی این اختلال از اهمیت برخوردارند.
بیماری دیگری در ارتباط با غذا خوردن وجود دارد که میان دختران نوجوان روزبه روز شایع ترمی شود و به آن جوع یا پرخوری عصبی میگویند. این بیماری ترکیبی از بی اشتهایی و پرخوری است. بیمار پرخوری میکند و بعد با فروبردن انگشت در حلق خود غذا را بالا میآورد یا از داروهای ضدیبوست استفاده میکند. هر چند با این کار سلامتی به خطر می افتد و گاهی هم بشدت به خطر می افتد، بیمار وزن معمول خود را حفظ میکند و به همین دلیل به دشواری میتوان پی به بیماری برد.
وسواس درنوجوانان
به طور کلی نوجوانان و جوانانی که در خانوادههای دشوار زندگی کرده دچار آشفتگی های روانی شده اند و یا با سخت گیری های شدید و مراقبت های افراطی روبرو بوده اند، اغلب دارای ضعف درتصمیم گیری و قدرت اراده هستند و رفتارهای وسواسی از خود نشان میدهند، یعنی دارای نوعی احساس شک و تردید همیشگی هستند که نمیتوانند آن را تحت ضابطه و کنترل درآورند، افکار پوچ و بی معنا مرتبا فکر آنها را به خود مشغول مینماید و با وجود تلاش نوجوان برای رهایی از این افکارمزاحم و مضر موفقیتی حاصل نشده و نوجوان تابع اعمالی میگردد که به طور اضطراری از او سر می زند. عمل او دایما تکرار میشود، مثلا دست خود را چندین بار با آب و صابون میشوید و بازاحساس میکند هنوز تمیز نشده است و باز هم باید تکرار کند، دسته در اطاق خود را چندین بارامتحان میکند تا از بسته شدن مطمین شود، در انجام تکالیفش نظم و ترتیب را به حد افراط می کشاند، در رفتارش یک دقت و باریک بینی خاصی وجود دارد و میل دارد هر کاری را در حد کمال و به خوبی انجام دهد، بعد از انجام کار نیز فکرش به این موضوع مشغول میشود که آیا آن کار را به خوبی انجام داده است یا خیر؟ و خلاصه همه زندگی نوجوان تحت الشعاع این امر قرار میگیرد ود تمامی فعالیتهایش را فلج مینماید و قدرت عمل و کارایی را از او سلب میکند.
اکثر نوجوانان و جوانان وسواسی افرادی خسیس، پاکیزه، با نظم و ترتیب و کلیشه ای هستند. آنها معمولا عواطف، احساسات و بخصوص اضطراب خود را با افکار و یا اعمالی تکراری کنترل میکنند. این کنترل دایم و شدید سبب میشود که نتوانند به طور طبیعی با مردم ارتباط عاطفی داشته باشند و در نتیجه برای برقراری رابطه با دیگران، یک سلسله قواعد و قوانین خاص ایجاد میکنند.
باتوجه به مشاهدات ما در جلسات مشاوره نوجوان در اصفهان، افراد مبتلا به وسواس، بیشتر متعلق به خانواده هایی هستند که پدر و مادرهایی سخت گیر، کمال طلب، تمیز، خرافی، دقیق در جزییات امور و بی تحمل در برابر بی نظمی و سروصدا دارند. این اولیاء غالبا آرمان های بسیار صعب الوصولی را برای فرزندان خود در نظر میگیرند، و یا عقاید خود را بدون آن که ببینند آیا فرزند آن ها آمادگی یا استطاعت جسمی وروانی قبول آن ها را دارد یا نه، با فشار به او تحمیل میکنند (شاملو، 1368)
ممکن است کودکان و نوجوانان رفتارهای وسواسی اجباری نرمال و مرتبط با سن خود را به نمایش گذارند که غالبا مطابق با مسایل و موضوعات مرتبط از نظر تحولی و رشدی است، از جمله درمواردی احساس کنترل و تسلط یافتن ممکن است کودکان بر نظم و ترتیبی که همراه با حفظ یک عادت و آداب خاصی برای زمان خواب است پافشاری کنند. این نوع از آداب و آیینه ای متناسب از نظر تحولی در دوره ی کودکی اولیه وجود دارند یعنی در سنین 4 تا 8 سالگی و برای ترویج و توسعه ی تسلط یابی و افزایش میزان جامعه پذیری در آنان کمک کننده هستند. در مقابل، رفتارهای وسواسی، اجباری و آیینی که مشخص کننده ی کودکان دارای اختلال وسواس فکری عملی هستند بیشتر در سال های بعد شکل گرفته و نشان داده میشوند (در سن 10 سالگی) و بسیار شدید، افراطی، ناتوان کننده و موجب نگرانی هستند و منجر به انزوای اجتماعی و وقفه در جامعه پذیری کودکان میشوند (واکروروبرتس، 2001) پژوهشها نشان دادهاند که پسرها نسبت به دخترها در سنین پایینتری مبتلا به این اختلال میشوند یعنی در سن 9 سالگی، درحالی که در دخترها سن شروع این اختلال حدودا سن 11 سالگی و سنین قبل از بلوغ است
اختلال وسواس فکری عملی در کودکان و نوجوانان از نظر شدت و مجموعه ی الگوهای نشانگان خاص که در طول زمان پایدار میماند، در نوسان و متغیر است. متاسفانه دیده شده است که این اختلال در طول دوران کودکی به صورت مزمن باقی میماند و اگر به موقع درمان نشود برای همیشه همراه فرد باقی خواهد ماند.
در برآوردی که از میزان بروز این اختلال در کودکان شده است، دیده شده است که 2% درصد از کودکان به این اختلال مبتلا هستند. (هالینگزورث و همکاران، 1980)
در مطالعه دیگری که صورت گرفت، مشاهده شد که 33% درصد از دانش آموزان دبیرستانی به این اختلال مبتلا هستند. معمولا نوجوانان و کودکان 10 تا 12 ساله هر دو نوع وسواس فکری و عملی را با هم دارا هستند و این در حالی است که وسواس شستشو شایع ترین وسواس عملی در بین کودکان و نوجوان است (85 %) و میزان چک کردن و وارسی های مکرر نیز در این سنین بسیار رایج و شایع است (در حدود 51%) موضوع مهم وسواس ها حول کثیفی و آلودگی متمرکز است، اگر چه موضوعات دیگری نیز مانند آسیب رساندن به خود و افراد دیگری که فرد آن ها را دوست دارد و وسواس های مذهبی نیز در این سنین شایع هستند از طرفی نتایج پژوهش ها نشان میدهند که وسواس فکری – عملی دارای سیر طولانی مدت و پایداری است، که در حدود 50% از کودکان و نوجوانانی که مبتلا به این اختلال هستند، تا 5 سال پس از درمان نشانگان وسواس را از خود نشان دادند.
روشهای درمانی پیشنهادی برای درمان این اختلال در کودکان و نوجوانان شامل درمان روانپویشی، رفتار درمانی، شناخت درمانی، شناخت رفتار درمانی، خانواده درمانی و دارو درمانی است که گاه به صورت انفرادی و گاه به صورت ترکیبی از آن ها استفاده میشود.
بارت، هیلیفارل و مارش به مقایسه ی کارایی خانواده درمانی شناختی رفتاری انفرادی و خانواده درمانی شناختی رفتاری گروهی در درمان 77 نوجوان مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی پرداختند. آنان این 77 نوجوان را به طور تصادفی به سه گروه تقسیم کردند، گروه خانواده درمانگری شناختی رفتاری انفرادی، گروه خانواده درمانگری شناختی رفتاری گروهی و گروه کنترل که اسم آن ها در لیست انتظار نوشته شده بود. کلیه ی این نوجوانان قبل و بعد از درمان و طی یک پیگیری 6 ماهه با استفاده از مصاحبه های تشخیصی مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج این مطالعه نشان داد که هر دو گروه خانواده درمانگری شناختی رفتاری انفرادی و گروهی پس از شرکت در جلسات درمانی (14 جلسه با مراجعه ی هر هفته یکبار)، بهبود پیدا کردند، درحالی که افراد گروه کنترل هیچ تغییر معناداری را در نشانگان و شدت وسواس خود گزارش نکردند. هیچ تفاوت معناداری بین دو گروه آزمایشی از نظر کارایی مشاهده نشد.
پژوهشگران با انجام یک فراتحلیل، کارایی دارودرمانی را با استفاده از داروهای بازدارندههای انتخابی جذب مجدد سرتونین (SSRIs، (نظیر پاروکستین، فلوکستین، فلوواکسامین و سرترالاین در درمان اختلال وسواس فکری – عملی نوجوانان مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که دارو درمانی کارایی بالاتری را نسبت به استفاده از دارونما در درمان این اختلال در نوجوانان دارد. همچنین مشاهده شد که کلومیپرامین تاثیر زیادتری را در درمان وسواس فکری – عملی دارد تا 4 داروی بازدارنده ی فوق.
اختلال وحشت زدگی
شاید یکی از بحث برانگیز ترین اختلالات اضطرابی که در کودکان و نوجوانان مشاهده میشود و مراجعان ممکن است از این اختلال رنج ببرند ودر جلسات مشاوره نوجوان در اصفهان، مطرح کنند، اختلال وحشت زدگی است. احساسهای درونی افراد مبتلا به این اختلال به صورت نظام جنگ و گریز و ترس است. به عبارت دیگر، در افراد دارای اختلال وحشت زدگی تعبیر و تفسیر نادرست از خطر منجر به تپش قلب، نفس نفس زدن، احساس سوزش، نورهای شطرنجی و کشیدگی عضلات میشود. تعبیر و تفسیرهای نادرست شناختی شامل ترس از مرگ، ترس از دیوانگی و از دست دادن کنترل میباشند و این افراد غالبا رفتارهای اجتنابی زیادی را برای جلوگیری از رخ دادن حمله های وحشت زدگی تدارک میبینند. در کودکان ممکن است اجتناب شامل خودداری از رفتن به مدرسه یا سوار شدن به اتوبوس مدرسه باشد. این اختلال وقتی وجود دارد که فرد حداقل در ماه، یک بار به حملهی وحشت زدگی دچار شود و به دنبال این حمله ی وحشت زدگی ترس از حملات بعدی که در آینده صورت خواهند گرفت حداقل برای یک ماه یا بیشتر پایدار بماند و نگرانی درباره ی آثار حمله ی وحشت زدگی و یا نتایج و پیامدهای آن همچنان تا ماه ها وجود داشته باشد، به طوری که تغییر معناداری در رفتار فرد ایجاد کند (انجمن روانپزشکی امریکا، 2000.)نتایج پژوهشها نشان داده اندکه حملات وحشتزدگی در کودکان 7 ساله نیز وجود دارد، چه کودکان نیز دچار حملات وحشت زدگی میشوند اما مشاهده شده است که حملات وحشت زدگی بیشتر در میان نوجوانان رایج و شایع است. البته فراوانی این حملات در نوجوانان بیشتر است و سن شروع این اختلال معمولا در نوجوانی است. به نظر میرسد که میزان حملات وحشت زدگی با رشد و تحول بلوغ جنسی افزایش مییابد. غالبا نشانگان این اختلال در نوجوانان شامل لرزیدن، سست شدن، تکان خوردن، تپش قلب، سرگیجه، تهوع، بریدگی نفس، نفس نفس زدن، عرق کردن، ترس از مردن و از دست دادن کنترل میشود (کرنی و همکاران، 1997.) دگرسان بینی خود که ممکن است اصلا در بین کودکان شایع نباشد و عدم شیوع آن احتمالا مربوط به عدم رشد شناختی در کودکان میباشد در نوجوانان نیز بسیار کم مشاهده میشود.
بدون دیدگاه