علل فرار نوجوانان از منزل و بزهکاری نوجوانان

در این مقاله به بررسی علل فرار نوجوانان از منزل، بزهکاری نوجوانان و توصیه های متخصصان مشاوره نوجوان دراصفهان به منظور کاستن از مشکلات اجتماعی نوجوانان، می پردازیم.

فرار نوجوانان

هر سال بیش از یک میلیون نوجوان از خانه فرار می کنند. نیمی از این نوجوانان بعد از چند روزیا چند هفته به خانه برمی گردند و بقیه ی آنان به صورت افراد بی خانمان باقی می مانند. هرچند که آن هایی که به خانه بازمی گردند در مقایسه با آن هایی که از خانه فرار نمی کنند مشکلات سازگاری در روابط خانوادگی خواهند داشت، ولی گروهی که به خانه بازنمی گردند مایه ی نگرانی مسئولان ودستاندرکاران امور جوانان اند. این نوجوانان به دلایل مختلف در معرض خطر قرار دارند و اغلب قربانی سهل انگاری و استثمار دیگران می شوند و حتی ممکن است در خیابان ها بمیرند.

مطالعات مربوط به خانواده های فراریان حاکی از وجود تضادهای خانوادگی و نبودن ارتباط بین اعضای خانواده است. البته غالبا مشکلات این نوجوانان وخیم تر است. والدین شان معتاد به مشروبات الکلی اند و خشونت، آزار جسمی و جنسی، سهل انگاری شدید و طرد نوجوان از جمله مسایلی است که در بعضی از موارد فرار از خانه واکنش سالمی است به وضعیت غیرقابل تحمل محیط و جو خانواده. البته غالبا نوجوانی که از خانه فرار می کند دچار مسایل روانی ناشی از بدرفتاری با او است.از جمله عزت نفس پایین، بی اعتمادی، نداشتن توانایی اجتماعی، میل به خودکشی، احساس انزوای عاطفی، ترس از دیوانه شدن و مسایل روانی.

ناتوانایی های نوجوانان در سازگاری شخصی، مسایل خانوادگی و بدرفتاری والدین که سبب فرارنوجوان می شود در عین حال او را در برابر خطرات متعاقب فرار آسیب پذیر می کند. نوجوان بی پول، بی غذا و بی سرپناه که آواره ی شهرهای بزرگ می شود، بهترین شکار برای افراد سوء استفاده گر است.

با توجه به آن چه در جلسات مشاوره نوجوان دراصفهان مشاهده می کنیم ، هزاران دختر و پسر نوجوان فراری به روسپیگری کشانده می شوند، بعضی از آن ها همجنس بازمیشوند، بسیاری از آنان مورد ضرب و شتم قرار می گیرند، تغذی ی درستی ندارند و یا به مصرف و فروش مواد مخدر کشانده می شوند.

همچنین وقتی در جامعه ای عدالت اجتماعی، عدالت اقتصادی و عدالت قضایی وجود نداشته باشد و یا اگر در جامعه ای ظلم حاکم باشد، نوجوانان یا به انحراف کشیده می شوند، یا طغیان می کنند و سربه شورش بر می دارند و یا به خلق گروه های سیاسی  اجتماعی متعلق به خود اقدام می نمایندکه آرزوها و اهداف آنان را جامه ی عمل بپوشاند و این اهداف را به اکثریت بزرگ ترها نیز تحمیل می کنند و به این ترتیب به دام گروه های سیاسی سازمان یافته می افتند و تحت تاثیر شعارهای انقلابی(که فوق العاده باب طبع آن هاست) با نظام حاکم بر جامعه به ستیز برمی خیزند و از خانه می گریزند.

ضمنا گروه های سیاسی از احساسات شدید و از نیروهای آن ها جهت هدف ها و اغراض خود استفاده می کنند تا جایی که حتی نوجوان را به عملیات انتحاری وامی دارند، یعنی گروه های سیاسی سعی دارند افکار نوجوانان را که به عناوین مختلف جذب آن ها شده اند کانالیزه کرده و فکر آن ها را در اختیارگیرند و نوجوانان را نسبت به علایق خانوادگی بی تفاوت نمایند.

بزهکاری نوجوانان

نوجوان بزهکار به فردی گفته میشود که سن او کمتر از 18 سال است و رفتارش به نحوی است که از طریق قانون قابل مجازات است. بعضی از اعمال بزهکارانه مانند دزدی، حمله ی شدید، تجاوز، آدم کشی یا استفاده از مواد مخدر در صورتی که از سوی بزرگسالان صورت گیرد نیز جرم تلقی می شود. سایر موارد، خلاف های خاص نوجوانی محسوب می شود. این اعمال شامل نقض مقررات رفت و آمد در اماکن یا در اوقات خاص، تکرار جرم، فرار و مصرف الکل قبل از سن قانونی می شود. به خودی خود واژه ای است حقوقی و نه روانشناختی؛ آنچه در مکان و زمان  علاوه براین بزهکاری معینی بزهکاری تلقی می شود ممکن است در جای دیگر قانونی تلقی شود.

از لحاظ میزان وقوع بزهکاری در بین پسران و دختران تفاوت های چشمگیری وجود دارد و پسران بیشتر به خاطر جرایم شدید دستگیر می شوند. عوامل بسیاری در تفاوت های جنسیتی دربزهکاری تاثیر می گذارد. این عوامل عبارتند از داشتن امکان دسترسی بیشتر، تفاوت در میزان قدرت بدنی و پرخاشگری و تفاوت های اجتماعی از جمله این که پسرها کمتر تحت نظارت و کنترل والدین اند.

اوضاع اجتماعی و تجارب فردی هر دو از عوامل بروز بزهکاری نوجوانان است. فقر و به تبع آن وضعیت بد زندگی یک مجموعه از عوامل هستند و تغییرات عمده که ساخت و کنش جوامع را مختل می کند، مجموعه ی دیگری از عوامل مسبب بزهکاری را تشکیل می دهند.

تحرک فزاینده ی افراد یعنی جابه جا شدن از شهری به شهر دیگر و نیز نابسامانی اجتماعی و انتقال جمعیت به نواحی شهرهای بزرگ، الگوهای فرهنگی متشکل و پیوندهای خانوادگی را از هم پاشیده است. علاوه بر این بیکاری در ابعاد گسترده و کاهش میزان برنامه های اجتماعی برای کمک به فقرا،شدت نیاز مالی و عجز آنانی را که بیش از حد فقیرند افزایش داده است.

افزایش میزان بزهکاری معلول از هم پاشیدگی وحدت جامعه و یک پارچگی خانواده ی گسترده است. احتمال وقوع بزهکاری در جاهایی که این پیوندها حفظ شده باشد مثلا در روستاها و نواحی کوچ نشین بسیار کمتر است.

با وجود این میزان مطلق بزهکاری در محله های قدیمی نزدیک به مراکز شهری بزرگ در بالاترین حد است. در چنین محلاتی که از مشخصات آن فقر، ازدیاد جمعیت و بی سازمانی کلی است ، امکانات بسیاری برای آموختن رفتار ضد اجتماعی از هم سالان بزهکار و افراد و گروه ها وجود دارد. خانواده های مهاجر و خانواده هایی که تازه به شهرهای بزرگ و پرجمعیت نقل مکان کرده اند، بیش ازخانواده هایی که از قبل در مناطق شهری سکنا گزیده اند با مسایل مربوط به بزهکاری مواجه می شوند.

والدین در چنین خانواده هایی ممکن است مهارت و دانش لازم برای کنارآمدن با مشکلات محیط رانداشته باشند و برای فرزندان خود سرمشق مناسبی نباشند. در عین حال ممکن است آنقدر سرگرم مشکلات خود باشند که نتوانند به اندازه ی کافی به فرزندان خود توجه یا آنان را راهنمایی کنند. البته باید متذکر شد که حتی در محلات بسیار فقیر هم، بسیاری از نوجوانان بزهکار نمی شوند.

چرا کودکی از محله، مدرسه، طبقه ی اجتماعی و زمینه ی قومی خاصی بزهکار می شود، اما کودک دیگری که ظاهرا همان شرایط محیطی را داشته بزهکار نمی شود؟ احتمالا خصوصیات شخصیتی کودکان بزهکار و غیربزهکار متفاوت است. نوجوانان بزهکار در مقایسه با گروه غیربزهکار همتای خود ازلحاظ اجتماعی پرجرات تر و جسورترند و نسبت به مراجع قدرت بی اعتناتر، انگیزه ی پیشرفت در آنان کمتر است، خشمگین ترند، بدگمان تر، مخرب تر و تکانشی ترند و در ضمن تسلط کمتری برخوددارند. در ضمن احساس همدلی ندارند، فاقد توانایی استدلال اجتماعی  اخلاقی و حل مساله درروابط بین فردی اند. بسیاری از این نشانه ها ماهیتا جنبه ی دفاعی دارند و نشان دهنده ی احساس بی کفایتی،طردشدگی عاطفی و نیاز به ابراز وجود است.

همواره در جلسات مشاوره نوجوان دراصفهان به والدین متذکر می شویم که روابط خانوادگی در درون گروه های طبقات اجتماعی بهترین پیش بینی کننده ی رفتار بزهکارانه است. روش های تربیت کردن کودکانی که در آینده بزهکار شده اند، سست، غیرمنطقی و یا بسیار سختگیرانه و معمولا همراه با تنبیه بدنی بوده است و کمتر در مورد رفتار نادرست کودک با او گفتگویی شده است. یکی از متغیرهای خانوادگی که با بزهکاری ارتباط بسیاری دارد عدم نظارت والدین است. والدین بر فعالیت های نوجوان نظارتی ندارند، آنان با رفتار غیرقابل قبول کودک برخورد قاطعانه ای ندارند و نمی دانند چه راه های موثری بر ای کنارآمدن با تضادهای خانوادگی وجود دارد. بزهکاران و والدین آن ها اغلب با هم ارتباط و درک متقابل و یا مکالمه ای ندارند و محبتی بین آنان وجود ندارد. معمولا بین بزهکاران و والدین شان خصومت متقابل وجود دارد، انسجام خانوادگی وجودندارد، والدین در مورد کودکان سهل انگاری می کنند، به آنان بی اعتنا هستند و غالبا خشونت و آزار درخانواده دیده می شود. سرانجام این که، از هم پاشیدگی خانواده ها و میزان وقوع بالای بزهکاری با هم ارتباط دارند.

فرار کودکان از خانه

رعایت نکاتی به منظور کاستن از مشکلات اجتماعی نوجوانان

1 ) به نوجوانان و جوانان باید آموخت که عواملی در اجتماع وجود دارند که همیشه آن ها راتهدید می کنند مانند: رقابت ها، تبعیض ها، شکست ها، محرومیت ها، حسادت ها، بدنامی ها،دروغ ها و سیاست بازی ها. این عوامل را می توان شناخت، با آن ها روبرو شد، مبارزه نمود و ازعدم موفقیت و شکست نیز نهراسید. بنابراین باید هوشیار بود و در انتخاب دوستان شایسته و گروه های مناسب و هدف های آن گروه ها، مطالعه و دقت نمود و باید دید این گروه هابرای رسیدن به اهداف خود به چه وسایلی متوسل می شوند.

2 ) کمک به برنامه ریزی صحیح برای اوقات فراغت و تقسیم بندی اوقات فراغت جهت درس،تفریح و سرگرمی، ورزش و هنر، مطالعه ی کتاب های مفید و مباحثه با اشخاص مطلع و صالح،شرکت در اجتماعات مذهبی، ترتیب دادن گردش های علمی، نوشتن خاطرات روزانه، رفتن به سینما و تماشای تلویزیون به طوری که باعث خستگی زیاد جسمی و فکری نشود، ازاعتدال نیز خارج نگردد و فرد در انتخاب اختیار داشته، اجباری در کار نباشد.

3 ) دستاندرکاران، مسوولین و برنامه ریزان مملکت می بایست هدف های مناسب سیاسی اجتماعی برای نوجوانان و جوانان مطرح و تعیین نمایند، تا آنها به راکد ماندن، سکون ، پوسیدن و از بین رفتن نیندیشند، بلکه به حرکت، جریان داشتن، فراتررفتن ازمرزهای خویشتن و فراتر رفتن از زندگی روزمره فکر کنند و هدف هایی برای آن ها مشخص نمایند تا نوجوانان و جوانان احساس کنند که سرنوشت جامعه به دست آن هاست و آن ها در سازندگی جامعه و حتی جهان باید نقش داشته باشند و این رسالت و مسوولیت را بپذیرند، و این امکان پذیر نیست مگر این که آن ها را به سلاح علم، کمال، ایمان، اخلاق، اخلاص و ایثار مجهز نمود و روحیه ی آزادگی و حق طلبی را در آن ها تقویت کرد.

مسوولین باید از هدررفتن همه ی هیجان و انرژی نسل جوان جلوگیری نموده آن را در کانال های صحیح، برای سازندگی شکل و جهت خاص بدهند، و اگر برنامه ریزی برای این کار نداشته باشند، نوجوانان که یک دنیا شور و هیجان هستند، سکون و سکوت را دوست ندارند. وضع موجود را نیز در هرشرایطی قبول ندارند و درصدد تغییر آن هستند، مشکلات عدیده ای را به وجود خواهند آوردکه آن وقت کنترل آن بسیار مشکل خواهد بود.

4 ) الگوهایی که در جامعه به نوجوانان ارایه می گردد بسیار اهمیت دارد و بخصوص صدا وسیما نقش بسیار مهمی در چگونگی ارایه دادن این الگوها دارد تا از یک هم سویی وهماهنگی برخوردار باشد و گرنه جوانان خود الگوهای ارایه شده از غیر را انتخاب می نمایند.

5 ) برچیدن مظاهر و مراکز فساد و از دسترس خارج نمودن مواد مخدر، مجلات و فیلم های مبتذل، مشروبات الکلی، وسایل قمار و هر آن چه که نوجوان را به طرق غیرصحیح سرگرم نموده و او را به انحراف می کشد، اهمیت دارد و پرکردن این خلاء با ایجاد تفریح گاه های مناسب، کتابخانه ها، باشگاه های ورزشی، نمایشگاه های علمی و هنری، برقراری گشت های مسافرتی، علمی، تحقیقی و تفریحی و ایجاد انجمن های فرهنگی، مذهبی، اجتماعی و ورزشی از خیابان گردی، هرزگی، فساد و پوچ گرایی جوانان می کاهد.

6 ) آموزش جنسی صحیح باید از طریق نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی در برنامه های درسی گنجانده شود.

7 ) ایجاد مراکز مشاوره در همه ی نقاط کشور و استفاده از افراد متعهد، تحصیل کرده، خوش فکرو صالح، برای پاسخ گویی به چون و چراهای آن ها، و بحث و گفتگو درباره ی سوالات و مسائل سیاسی، اجتماعی، مذهبی، اقتصادی، فردی و خانوادگی نوجوانان و جوانان یکی از مهم ترین اقداماتی است که مسوولین برای جلوگیری از انحرافات، کاهش مشکلات و شکوفاشدن استعدادهای بالقوه ی این نسل می بایست انجام دهند. که برای نوجوانان در این سن جذابیت داشته باشد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *