بررسی مشکلات تحصیلی نوجوانان و راهکار های رفع این مشکلات

در این مقاله به بررسی انواع مشکلات تحصیلی نوجوانان، تاثیر مشکلات تحصیلی بر زندگی نوجوانان وخانواده ها و راه حل های رفع این مشکلات از دیدگاه متخصصان مشاوره نوجوان دراصفهان می پردازیم…

مشکلات تحصیلی

بعد از خانواده، محیط آموزشی در رفتار و کردار و دگرگونی عواطف نوجوانان نقش بسزایی ایفا می کند. تعلیم و تربیت، استعداد های بالقوه ای را که در انسان وجود دارد بالفعل می نماید.

نوجوانان و جوانان، بسیاری از یادگیری ها و رفتارهای اجتماعی، مهارت ها و عادات گوناگون وگسترش توانایی های خود را در مدرسه و دبیرستان می آموزند. آنان در میان هم سن و سالان خود که همگی کم و بیش رغبت های مشابهی دارند می توانند بسیاری از کارهای گروهی، بحث های گروهی، تصمیم گیری های گروهی و تجربه های جدید گروهی را یاد بگیرند.

حس همکاری، همدردی، آداب و معاشرت، رقابت، سازگاری، رعایت نظم و ترتیب، از خودگذشتگی، طرز تفکر درست، احترام به حقوق دیگران و حل مسائل و مشکلات که اصول و پایه های زندگی اجتماعی برآن ها بنا شده است در محیط های آموزشی آموخته می شود.

نوجوان با پشت سرگذاشتن دوره ی دبیرستان و زندگی محدود آن وارد جامعه ی بزرگتری می شود وبا زندگی وسیع اجتماعی آشنا می گردد. بنابر این آموزشگاه باید با زندگی هماهنگ باشد و نوجوان را برای زندگی اجتماعی آماده نماید و در او احساس مسئولیت اجتماعی به وجود آورد و پیوند او را با اجتماع محکم کند.

ارزش ها و مزایای شخصی، فرهنگی و اجتماعی ادامه ی تحصیل، تعلیم و تربیت را برای اکثر نوجوانان و جوانان حتی اگر باعث کسب درآمد بیشتر هم نشود بسیار مفید و ارزنده می سازد. آن ها می خواهند بیاموزند، می خواهند توانایی و استعداد خویش را در اندیشه و عمل گسترش دهند و تعلیم و تربیت را وسیله ای جهت بسط این توانایی ها به نفع خویش و جامعه می دانند و با پیشرفت افکار و اندیشه ها ی خود کسب رضایت می کنند. در عین حال در این مسیر طولانی با مشکلات عدیده ای نیز برخورد می نمایند که حل آن مشکلات در پیشرفت آن ها بسیار موثر می باشد.

طبق تجارب متخصصان ما در زمینه ی مشاوره نوجوان دراصفهان، از جمله مسائل و مشکلاتی که نوجوانان در دوره ی دبیرستان با آن مواجه هستند تطبیق آن ها با محیط دبیرستان و دروس و معلمین می باشد، دوری راه خانه تا دبیرستان، کلاس های شلوغ پرجمعیت، وضع اقتصادی، اجتماعی، عاطفی و طبقاتی خانواده، مدیران و معلمان کم تجربه و جدید، استعداد و هوش زیاد یا کم، دوستان و هم کلاسان ناباب، اتخاذ تصمیم در مورد ادامه ی تحصیلات و یا اشتغال به کار بعد از دبیرستان، هر یک می تواند در رفتار و کردار نوجوان موثر باشد و مشکلاتی رابرای آن ها به وجود آورد.

عدم همکاری بین دانش آموز و معلم و مسئولان دبیرستان و والدین و همچنین بی اطلاعی والدین از چگونگی وضعیت تحصیلی فرزندان و یا عدم اجازه ی پدران و مادران در مورد دخالت در امور تحصیلی فرزندان نیز از جمله مسائلی است که مشکلات بعدی را برای آن ها به وجود می آورد.

مسائل انضباطی در دوره ی دبیرستان نیز مشکلات متعددی را برای نوجوانان ایجاد می نماید. عده ای دبیران با تهدید و مرعوب ساختن دانش آموزان، یا به گوشه و کنایه زدن و مسخره کردن آن ها و یا با تنبیهات بدنی و به اصطلاح خودشان گوش مالی دادن آن ها و یا با مردود ساختن دانش آموزان فکرمی کنند که می توانند نظم و انضباط را در کلاس اجرا نموده و به تعلیم و تربیت آن ها بپردازد، بدون این که به علت و ریشه ی رفتارهای غیرطبیعی دانش آموزان توجه نموده باشند و یا انگیزه ی چنین رفتارهایی را مورد مطالعه قرار دهند.

وقتی که یک دانش آموز رفتار خلاف قاعده ای از خود نشان می دهد، معلم باید این سوال را از خود بپرسد که چه انگیزه ای موجب انجام چنین رفتاری از طرف دانش آموز شده است و یا این که چه نیازی از دانش آموز به وسیله ی انجام این عمل ارضاء شده است. معلمین باید به این مسأله توجه نمایند که در ورای هر رفتار دانش آموز علت به خصوصی وجود دارد. به نظر می رسد دانش آموزانی که دارای مشکلات رفتاری و روانی هستند (مخصوصا پسران)، اغلب دچار عقب ماندگی تحصیلی نیز هستند و پیشرفت تحصیلی آن ها زیر متوسط می باشد، اما اطلاعاتی که مکانیزم این ارتباط را نشان دهد به میزان کمی در دسترس هستند.

دانش آموزی که دیگران را مورد آزار و اذیت قرار می دهد، دانش آموزی که دیر سرکلاس حاضرمی شود، دانش آموزی که رفتارهایی از خود نشان می دهد تا توجه همگان را به خود معطوف نماید، دانش آموزی که تقلب و یا دزدی می کند و یا از درس و تحصیل گریزان است، بدون شک دلایلی برای این گونه رفتار هایش وجود دارد که تا آن دلایل روشن نشود و مورد مطالعه و بررسی قرار نگیرد که اشکال از کجاست، آیا از خود فرد است؟ آیا از خانواده است؟ یا از محیط آموزشی است؟ و یا اشکال از جای دیگری است. انجام هرگونه تنبیهی بی فایده و بلکه مضر می باشد.

نحوه صحیح برخورد با مشکلات تحصیلی نوجوانان

به گفته ی متخصصان مشاوره نوجوان دراصفهان، به طورکلی وقتی از دانش آموزان خواسته می شود که بدون هیچ گونه ملاحظه کاری به مسائل و مشکلات تحصیلی خود اشاره نماید معمولا موارد ذیل را بیان می کنند:

1) ناهماهنگی در توزیع امکانات آموزشی بین دبیرستان ها، بین شهرهای بزرگ و شهرهای کوچک و بین شهر و روستا از اهم مشکلات تحصیلی است.

بسیاری از آن ها نگران این واقعیت هستند که جامعه ی ما هنوز شرایط تحصیلی مساوی و امکانات یکسان تعلیم و تربیت را برای همه ی نوجوانان فراهم نیاورده است، و معمولا هم هر کس پول بیشتر و یا مقام بالاتری در جامعه داشته باشد، شانس بیشتری در بهبود وضع تحصیلی خودخواهد داشت، زیرا طبقات مرفه می کوشند وسایل تربیتی بهتری برای فرزندان خود فراهم کنند و برعکس نوجوانانی که از خانواده های فقیر و مستضعف هستند با توجه به محدودیت های مختلف خانوادگی از فرصت های ارائه شده هم به خوبی نمی توانند استفاده نمایند و بالطبع از هم کلاسان خود عقب می مانند، به این گونه نوجوانان باید توجه مخصوصی مبذول گردد تا همان فرصتی را که دیگران برای آموختن دارند، داشته باشند.

نوجوانان شهری غالبا مدارس بهتری از نوجوانان روستایی دارند و معمولا در شهر های بزرگ بودجه ی بیشتری صرف آموزش و پرورش می شود، دبیران با تجربه تری در این شهرها مشغول تدریس بوده و محیط مناسب تری از لحاظ آموزشی برای افراد می باشد، بنابراین جوانان در آغاز نوجوانی به بی عدالتی تحصیلی، علی رغم اصول مورد قبول دولت آگاه می شوند و محیط آموزشگاه، با نظام آموزشی ناقص و نا متناسبش تبدیل به عامل نگرانی و پریشانی معنوی و اخلاقی می گردد.

2) محتوای دروس کاربرد عملی ندارد، به خصوص برای آن هایی که قصد رفتن به دانشگاه را ندارند، مواد درسی جالب و مفید نیستند زیرا این درس ها به آن چه که آن ها فعلا انجام می دهند یا در نظر دارند که در آینده انجام دهند، ارتباطی ندارند، بنابراین بسیاری از جوانان بدون این که فارغ التحصیل شوند ترک تحصیل می کنند، و با اطلاعات ناقصی که کسب نموده اند نمی توانند شغل مناسبی هم پیدا کنند و نسبت به آینده شغلی خود نگران می باشند و حتی آن هایی که دیپلم خود را می گیرند نیز با بیکاری مواجه می شوند و نمی توانند هیچ یک از نیازهای جامعه را مرتفع نمایند.

3) استاندارد های بعضی از دبیرستان ها بسیار پایین است، از دبیران کم تجربه ای استفاده می شودکه نه معلومات کافی دارند، نه صلاحیت آموزشی، نه روش تدریس دروس خودشان رامی دانند، و نه ذوق و استعداد معلمی دارند و غالبا این شغل را از ناچاری انتخاب کرده اند وآن عده معدود دبیران مجرب هم به علت اینکه از نظر مالی تأمین نیستند، مجبور می شوند دنبال کارهای جنبی خود باشند، لذا نمی توانند وقت بیشتری را صرف دانش آموزان نمایند، ودرنهایت هم چون سطح حقوق آموزش و پرورش نسبت به بسیاری از وزارت خانه ها، سازمان ها و شرکت های دولتی دیگر پایین تر می باشد این افراد ورزیده دائما در صدد پیدا کردن شغل دیگری هستند تا ترک خدمت نمایند و به طور جدی و با علاقه کار نمی کنند.

4) تعویض سریع مدیریت دبیرستان ها نیز خود عامل ناراحتی و نارضایتی است و ایجاد مشکل می نماید. به خصوص این که مدیران جدید برنامه های مدیران قبلی را کلا نفی می کنند و خود طرح های جدید را ارائه می نمایند و حتی کادرهای زیادی را جابجا کرده، افراد جدید با خود می آورند و پس از مدتی مجددا مدیریت تعویض می شود.

5) عده ای معتقدند که دبیرستان ها باید در تمام سال مورد بهره برداری واقع شود، به علاوه این عده می گویند، با این همه مسائلی که این روزهای برای یادگیری وجود دارد، تعطیلات سه ماه تابستانی که متاسفانه هیچ گونه برنامه ای هم برای نوجوانان و جوانان در نظر نمی گیرند بسیار طولانی و مشکل آفرین است.

6) عدهای از دانش آموزان می گویند فشار زیادی توسط معلمین و والدین برای گرفتن نمره های خوب به آن ها وارد می شود. آن ها می گویند بدون توجه به موضوع درس، میزان علاقه مندی و یا استعداد و توانایی آن ها برای یک درس و این که آن درس به چه نحوی و یا چه کیفیتی درمدرسه تدریس می شود از آ نها انتظار نمرات بالا را دارند و بسیاری از دانش آموزان ساعی معتقدند که فشار برای احراز نمرات بالا مانع یادگیری می شود. آن ها باید برای نمره کار کنند، طوری که نمره مهم تر از آن چه که یاد می گیرند می شود.

7) یکی از مسائلی که نوجوانان در جلسات مشاوره نوجوان دراصفهان، بیان می کنند این است که مربیان ما بیشتر هدف را نشان می دهند، اما هیچ وقت سعی نمی کنند راه رسیده به هدف را به ما بیاموزند و آن جا هم که می خواهند راهنمایی کنند و مسیری را برای رسیدن به مقصد به ما نشان بدهند آن مسیر با مسیرهایی که از طرف خانواده به ما ارائه شده است گاهی در تضاد می باشد و باعث سردرگمی ما می گردد، و این بدان جهت است که آن ها رفتارهای شان طوری است که نمی توانند با ما رابطه ی عاطفی، گرم و محبت آمیز داشته باشند تا از این طریق نیازهای ما را بشناسند و بر اساس آن نیازها برنامه ریزی نمایند.

برخورد های خشک و رسمی مربیان باعث دوری ما از آن ها می شود و بدین جهت آن ها هرگز احساسات ما را درک نمی کنند و حتی با دید یک بچه به ما نگاه می کنند نه با دید یک نوجوان بالغ، واین از طرفی باعث بیزاری ما از درس و تحصیل می شود و از طرف دیگر مربیان نیز به اهداف مهم تعلیم و تربیت که یکی از آن ها انسان سازی است نمی رسند.

8) امروزه، بعضی از دانش آموزان ابراز می دارند که احساس می کنند جزیی از مدرسه نیستند، برای آن ها مدرسه طاقت فرساست و تنها به خاطر این که معلمین و بزرگسالان دیگر آن ها را با تهدید مجبور می کنند، به حضور در آن ادامه می دهند. چنین دانش آموزانی به این علت ازمدرسه دوری می کنند که سراسر روزشان از فعالیت هایی پرشده که برای آن ها بی معنی است. این ها هیچ لذت و هیجانی از یادگیری نصیب شان نشده و به این نتیجه می رسند که نمی توانند راه زندگی شان را انتخاب کنند. روزها در مدرسه می نشینند لیکن سرانجام به دنبال مقاصد سودمند و واقعی آن را ترک می گویند، زیرا هیچ رغبت و علاقه ای به برنامه ی آن ندارند.

این گروه احساس می کنند که دربند مانده اند و تنها و دور از دیگران هستند. چنین احساساتی منجر به احساس بی ارزشی یا عدم کفایت شخصی می گردد. آن ها که احساس طردشدن می کنند معتقدند که واقعا به مدرسه تعلق ندارند. مشکل آنان یافتن چیزی است که بتوان بدان پایبند و متعهد شد، چیزی که به آن سرگرم و مشغول گردید، چیزی که زندگی را ارزشمند سازد و احساس تعهد معمولا از طریق معاشرت با افراد مسئول و متعهد و از راه پذیرش مسئولیت حاصل می شود، این امر مستلزم آن است که به دانش آموز فرصت داده شود تا آن روابطی را کشف نماید که شایسته انسان بوده، زندگی را قابل فهم تر، با ارزش تر و لذت بخش تر می سازد (شرتز، ترجمه ی زندی پور، 1363).

9) بسیاری از دبیرستان های ما از هیچ نوع آزمایشگاه و کارگاهی برخوردار نیستند و از وسایل سمعی و بصری جز در موارد بسیار نادر استفاده نمی شود.

10) مشکلی که اکثر جوانان بعد از گرفتن دیپلم با آن مواجهند مساله کنکور و ورود به دانشگاه است. با توجه به تعداد روزافزون داوطلبان کنکور و محدودیت گنجایش و پذیرش دانشگاه ها صدها هزار جوان پشت درب های دانشگاه ها باقی می مانند و آن هایی هم که موفق به ورود می شوند نمی توانند رشته و دانشکده ای را که مطابق ذوق و استعداد آن هاست انتخاب کنند، زیرا به علت کثرت داوطلب شانس خود را در چندین رشته می آزمایند تا به طور تصادفی در رشته های که قبول شدند مشغول تحصیل می شوند، حتی اگر آن رشته مورد قبول و علاقه ی آن ها نباشد، که یا موقعیتی در تحصیل به دست نمی آورند و یا این که اگر هم موقعیتی کسب نمودند همیشه از وضع تحصیلی و رشته ی انتخابی خود ناراضی و ناراحت هستند.

وضع بد مالی دانشجویانی که از شهرستان های خود دور شده و در دانشگاهی در تهران و یا شهردیگری غیر از شهر محل اقامت خود دانشجو شده اند و تنها زندگی می کنند مشکلات غیرقابل تحملی را برای آن ها و خانواده شان فراهم می نماید و هم چنین کمبود کتاب های درسی و کیفیت نامطلوب جزوه های تهیه شده توسط اساتید مساله ساز بوده است.

تضاد و کشمکش بین سنن، آداب و رسوم و اعتقادات خانوادگی و فرهنگی دانشجو از طرفی و فرهنگ دانشگاه و انتظارات جامعه ی دانشگاهی از سویی دیگر، تا مدت ها مسایلی را برای دانشجویان به وجود می آورد.

بیشتر جوانان هنگام ورود به دانشگاه از خود، جامعه، مملکت، زندگی و مسائل اجتماعی تصور و مفهومی جدای از تصور و مفهوم پدران و مادران خود دارند. آنان انتظار دارند راه حل همه مسائل و مشکلات خود را در دانشگاه بیابند، اما وقتی مشاهده می کنند که دانشگاه خارج از برنامه آموزشی خود به امور دیگری نمی پردازد و به رهبری و راهنمایی فکری و معنوی و همکاری با آن ها توجهی نمی شود.

به عبارت دیگر هنگامی که دانشجویان آن چه را که در دانشگاه می جویند نمی یابند یا به خارج از دانشگاه روی می آورند و یا به دام جریان های سیاسی می افتند که در آن جا هدف های دیگری به غیر از پرورش و رشد شخصیت آنان مطرح است. بدین ترتیب جوانان یعنی گرانبها ترین سرمایه های یک کشور از هدف دور شده، به وسیله توجه می کنند. در چنین حالتی جوان دچار نوعی ناسازگاری با محیط و عصیان گری می شود، و افکار وداعیه هایی پیدا می کند که بیش از امکانات خود و محیط اوست.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *