درمقاله ی قبلی به بررسی فرآیند حل مسئله ، خودآگاهی و نقش آن در چگونگی حل مسئله ،پرداختیم ، در این مقاله نیز به بررسی گفت وگوهای درونی ،انواع آن و مراحل حل مسئله می پردازیم .
گفت وگوهای درونی
روانشناسان معتقدند در برخورد با مسائل سخت و شرایط دشوار زندگی، افکاری به صورت خودکار در ذهن انسان ها فعال می شوند که ما آن را گفت و گوی درونی می نامیم. این گفتگوهای درونی می توانند هم مثبت و هم منفی باشند.
برخی از گفت و گوهای درونی مثبت عبارتند از :
1 ) من می توانم این مسئله را حل کنم.
2 ) من انسان توان مندی هستم.
3 ) باید به دنبال راه حل مناسبی بگردم.
برخی از گفت و گوهای درونی منفی عبارتند از :
1 ) من خیلی بدبخت هستم.
2 ) هر چه بلا هست سر من نازل می شود.
3 ) من نمیتوانم این مساله را حل کنم.
4 ) من خیلی ناتوان هستم.
5 )من به درد هیچ کاری نمی خورم.
1 ) توانایی حل مساله
به مراجعینی که برای مشاوره خانواده دراصفهان به ما مراجعه می کنند بیان می کنیم، به هنگام برخورد با مسائل اگر گفت و گوهای درونی منفی در ذهن شما فعال شوند، آنگاه شما نمی توانید به خوبی مسائل خود را حل کنید و ناتوانی در حل مسائل، خود باعث تقویت و تشدید افکار منفی و کاهش اعتماد به نفس می شود. اما اگر به هنگام برخورد با مسائل، گفت و گوهای درونی مثبت در ذهن شما فعال شوند شما می توانید مسائل خود را حل کنید. توانمندی حاصل از حل مسائل به شما قدرت می بخشد و احساس اعتماد به نفس را در شما بالا می برد. بنابر این اولین گام در هنگام برخود با مسائل زندگی، شناخت گفت و گوهای درونی خود می باشد. اگر در چنین مواقعی گفت و گوهای درونی منفی در شما فعال می شوند باید آنها را شناسایی کرده و سعی کنید گفت وگوهای درونی مثبت را جایگزین آن نمایید.
2 ) پیدا کردن راه حل های مختلف
هنگامی که مسئله یا مشکل دقیقاً مشخص و معلوم شد، فرد باید بکوشد تا راه حل های مختلفی را برای مشکل خود پیدا کند. برای این کار، فرد باید ذهن خود را باز نگه دارد، آن را سانسور نکند و هر راه حلی را که به ذهنش می رسد-چه خوب و چه بد- در نظر بگیرد و هم چنین با دیگران مشورت کند.
نکته مهم در این مرحله، کمیت راه حل هاست و نه کیفیت آن ها؛ زیرا در این مرحله، راه حل ها مورد قضاوت و ارزشیابی قرار نمی گیرند . فر ض بر این است که کمیت، تولید کیفیت می کند و هر چه فرد راه حل های بیش تری در اختیار داشته باشد، امکان حل موثر مشکلات نیز بیش تر می شود. علاوه بر این، آموختن حل مسئله و تصمیم گیری، بر احساس فرد از خود و دیگران اثر می گذارد .
حل مسئله، بر ادراک افراد، از کفایت خود، اعتماد به نفس و عزت نفس آنان اثر دارد و بنابراین تاثیر زیادی در سلامت روان دارد. همراه با ارتقای سطح بهداشت روان، انگیزه های فرد در مراقبت از خود و دیگران، پیش گیری از بیماری های روانی ، پیش گیری از مشکلات بهداشتی و مشکلات رفتاری افزایش می یابد.
یکی از روش های پیداکردن راه حل برای مشکلا ت ، روش «بارش مغزی » است . بدیهی است که صورت مسئله های مختلف، ممکن است به راه های مختلف برای حل مسئله منتهی شود. همه راه حلی که به ذهن می رسد -چه خوب و چه بد- چه مثبت و چه منفی، باید نوشته شوند این امر به دو دلیل است:
اولاً: هنگامی که فرد ذهنش را باز می کند، بسیاری از راه حل هایی را که قبلاً آموخته است ولی به دلیل این که مدت هاست آنها را به کار نبرده فراموش کرده، از نهان خانه ی مغز فراخوانده می شود و دوباره آن ها را به همان شکل یا در شکلی جدید به کار می برد. این خود منجر به افزایش اعتماد به نفس فرد می شود.
ثانیاً: هدف این مرحله دست یافتن به راه حل های متعدد است . چیستی و چگونگی راه حل ها مهم نیست. زیرا در این مرحله راه حل ها مورد قضاوت و ارزشیابی قرار نمیگیرند.اما این نکته ضروری است که در روش بارش مغزی، فرد مجاز به ارائه راه حل هایی می باشد که نه به خودش و نه به دیگران صدمه وآسیب برساند.
3 ) تصمیم گیری
انسانها به میزان زیادی خود سرنوشت خود را رقم می زنند و تصمیم گیری ابزاری است که این کار را برای آن ها انجام می دهد. تصمیم گیری، فرآیند پیچیده ای است شامل انواع مختلف توانایی های فکری و نیز آگاهی از عوامل مختلفی که بر این مقوله تاثیر می گذارد.
همیشه در جلسات مشاوره خانواده دراصفهان به مراجعین ذکر میکنیم که تصمیم گیری های درست، در ارتقا رفتارهای سالم، مثبت و قابل پذیرش و به طور کلی یک آینده مثبت نقش مهمی دارد و تصمیم گیری های اشتباه ممکن است بر جنبه های مختلف زندگی و آینده فرد تاثیر منفی بگذارد.
توجه به این نکته ضروری است که تصمیم گیری – به دلیل اهمیت خاصی که دارد- خود می تواند به عنوان یک مهارت جداگانه مورد بررسی قرار گیرد. اما به دلیل شباهت بسیار زیاد بین فرایند حل مسئله و تصمیم گیری، این دو مهارت در یک مبحث آورده شده وتنها به ذکر تفاوت ها ی ظریف و مهم بین این دو فرآیند پرداخته ایم . در این مرحله تک تک راه حل هایی که در مرحله قبل شناسایی شده بودند، مورد قضاوت و ارزشیابی قرار می گیرند. برای این کار، افراد باید پیامدها و قابلیت دسترسی هر راه حل را قبل از استفاده از آن، پیش بینی کنند . چنین کاری احتمال استفاده از راه حل هایی را که پیامد های قبلی و خطرناک به همراه دارد، کاهش می دهد. (در مرحله تصمیم گیری، این فرصت به فرد داده می شود تا قبل از این که از یک راه حل استفاده کند، نتیجه و پیامد هر یک از راه حل ها را پیش بینی کند و سپس با مقایسه پیامدها و نتایج راه حل های مختلف، بهترین راه حل را انتخاب نماید).
در تصمیم گیری، فرد با موقعیت یا تکلیفی رو به روست که برای آن چندین جواب وجود دارد و فرد باید این جسارت و شهامت را داشته باشد که از بین گزینه های موجود، یک گزینه را به عنوان مناسب ترین گزینه انتخاب کند. اما در حل مسئله، فرد با موقعیت یا تکلیفی روبه روست که هیچ جوابی برای آن ندارد وحل آن مستلزم استفاده از دانش و اصول آموخته شده پیشین در ترکیبی تازه است.گرچه شجاعت وجسارت برای روبرو شدن و برخورد با مسائل ضروری است ،اما به نظر می رسد این عنصر نقش اساسی تری را ایفا می کند.
بدون دیدگاه