جوانی و آرزوی همسر و فرزند داری، اما از تو میپرسم: آیا چنان مردی هستی که آرزوی فرزند را سزاوار باشد؟ آیا پیروزمند، فاتح خویش، فرمان روای حواس، و سرور فضیلتهایت هستی؟ از تو چنین میپرسم. یا آنچه از نهفت آرزویت زبان میگشاید حیوان است و نیاز؟ یا تنهایی؟ یا ناسازگاری با خویش؟ میباید برتر و فراتر از خویش بنا کنی. اما نخست خود میباید بنا کرده شوی، با تن و روانی سزاوار. نه تنها چون خودی را، که برتر از خودی را میباید فرا آوری، باغ زناشویی در این کار تو را یار باد.

من خواست دو تنی را زناشویی میخوانم که کسی را میآفرینند از آفرینندگان خود بیش. آنچه من زناشویی میخوانم، احترام این دو تن است به یکدیگر در مقام خواستاران چنین خواست . مقدس باد چنین خواست و چنین زناشویی.

فردیش نیچه

از کتاب «وچنین گفت زرتشت»

ترجمه ی داریوش آشوری

آمادگی برای ازدواج

آماده نبودن برای ازدواج، مانند آماده بودن برای ناکامی و شکست است. ازدواج امری پر خطر است و یکی از مهمترین تصمیمات زندگی است، که بر تمام وجوه آینده ی فرد تاثیر میگذارد و میتواند رضایت آورترین و یا مایوس کننده ترین تجربه ی زندگی باشد. البته هیچگاه نمیتوان به ازدواج به صورت کاملاً سیاه یا سپید نگاه کرد، بلکه در واقع بسیاری از ازدواجها از برخی جهات رضایت آور هستند و از برخی جهات مایوس کننده.

پاسخ به این سوال در جلسات مشاوره پیش از ازدواج دراصفهان که  از مشاوران می پرسند این است که چگونه میتوان سطح رضایت زندگی زناشویی را افزایش داد؟ یکی از سوال های بسیار اساسی است که به نظر میرسد همه ی مردم برای آن جواب هایی دارند. اما اکثر مردم آن قدر که وقت و انرژی برای مراسم ازدواج صرف میکنند، برای انتخاب مناسب همسر و آمادگی برای ازدواج وقت صرف نمیکنند. بسیاری از  ازدواج ها از همان روزهای اول با مشکلات زیادی روبرو میشود. اما سکوت راه مناسبی است (بیشتر برای خانمها) و خشم و نفرت و لعنت به تقدیر و روزگار راه دیگری است و عالم بی خبری و افیون و مواد هم برای خود راهی است. و ما به این شیوه ها پناه می بریم تا مبادا که آبروها بریزد و مردم بفهمند و دشمن شاد شود.

اما آیا هرگز به دنبال این بودهایم که برای ازدواج و عواقب خوب و بد آن آماده شویم؟ و آیا هرگز بدنبال این بوده ایم که بدانیم چگونه تعارض ها را حل کنیم؟ و آیا اصلاً میخواهیم که مشکلات را ببینیم؟

آیا ازدواج ساده است؟

طبق تجاربی که در سال های زیادی در جلسات مشاوره ی پیش از ازدواج دراصفهان کسب کرده ایم،  بسیاری معتقدند که ازدواج کار ساده ای است، اما تداوم زندگی و رضایتمندی از ازدواج امر سختی است و سهل نیست . برخی معتقدند که اگر ازدواج ساده است ، باید طلاق و جدایی سخت و دشوار باشد، تا زندگی ها به سرعت به سوی فروپاشی نرود. به واقع هم طلاق کار ساده ای نیست، به ویژه زمانی که فرزند یا فرزندانی در بین باشند.

طلاق گاهی یک ضرورت غم انگیز و ناراحت کننده است. به خصوص در ازدواجهایی که همسران یا خانواده ها از آزارهای جسمانی و آزارهای عاطفی و هیجانی یا سو مصرف مواد و الکل ویران و تباه شده باشند و خانواده از این آزارها شخم خورده باشد و هیچ راهدیگری وجود نداشته باشد.

ما معتقدیم که دید پیشگیرانه به طلاق بسیار حائزاهمیت است. ما باید به جای سخت کردن طلاق به هر شیوه ای، تلاش کنیم تا نیاز به طلاق به وجود نیاید. به نظر میرسد، مشکل عمده این است که ازدواج ساده است و حتی بسیار ساده تراز طلاق.

آیا عشق کافی است؟

پاسخ این سوال هم پیچیده است و هم کاملاً ساده . دو نفر که عاشق یکدیگر هستند، هر کدام دیگری را ایده ال میداند. مانند دو نوازنده که هر کدام از دید دیگری

بسیار زیبا و دلنشین می نوازد.اما بعد از ازدواج این دو نفر باید با هم یک آهنگ و یک موسیقی را ارایه کنند و این غیر از هنر نوازندگی به تنهایی ، نیاز به هماهنگی دارد و عنصر هماهنگی آن چیزی است که فراتر از عشق است . ما معتقدیم که هماهنگی در زندگی مشترک، تا حد زیادی قابل یاد گرفتن است و با آموختن مهارتهای ارتباطی، موفقیت ازدواج افزایش می یابد.

ارتباط نزدیک و صمیمانه در ازدواج مانند قایق رانی در میان امواج خروشان است، که تنها با عشق به قایق رانی نمی توان از خطرات آن به سلامت گذشت. ما نیاز به لنگری از عشق داریم، تا پیوندمان را محکم کند نیاز به سازگاری و توافق داریم تا جلیقه ی نجات ما باشد و نیاز به یک قطب نما داریم، تا بدانیم که دو نفری به چه سمتی باید پارو بزنیم، تا از حوادث به سلامتی عبور کنیم. هیچ فردی بدون مطالعه، در زمینه ی « ارتباط» . متخصص نیست همانطور که در هیچ زمینه ی دیگری هم بدون یادگیری و دانستن و مطالعه، تخصص کسب نمی شود.

افزایش دانش درباره ی «ارتباط»، «خانواده » « و ازدواج» به ما کمک می کند تا انتخاب بهتری داشته باشیم و کیفیت ارتباط با همسرمان را بهبود بخشیم .کیفیت ارتباط در زمان نامزدی و قبل از ازدواج معیار بسیار مناسبی است برای آنچه که بعد از ازدواج پیش خواهد آمد. بنابراین اگر بتوانیم کیفیت ارتباط را در زمان نامزدی و قبل از ازدواج بهبود ببخشیم میتوانیم کیفیت ارتباط بعد از ازدواج را نیزارتقا دهیم.

دلایل درست ازدواج و  دلایل نادرست ازدواج

برای ازدواج کردن دلایل بسیاری وجود دارد ، اما برای ازدواج نکردن دلیل آوردن اغلب سخت ومشکل است . در این قسمت دلایل درست ازدواج را که می تواند به ازدواج موفق منتهی شود ، فهرست می کنیم و در آخر دلایل منفی و استدلال هایی که می تواند به یک ازدواج نافرجام منتهی شود را خواهیم آورد.

دلایل درست ازدواج

1 مصاحبت و همراهی :

شریک شدن با دیگری در زندگی دلیل رایج و مناسبی برای ازدواج است. مصاحبت و همراهی به این معنی است، که در سفر زندگی شریک و همراهی داشته باشیم. هر چند برخی از مردم به اشتباه تصور می کنند که ازدواج به تنهایی آنها خاتمه خواهد داد. مطلب مهم اینجاست که چه کسی پیش قراول این سفر خواهد بود.

آیا هر دو در یک راه می خواهند بروند، یا اینکه یکی از همسران (معمولاً آقایان) دیگری را در سفر خود شریک می کند. اگر زن برای خود مقصدی نداشته باشد ، شاید بتوان او را به همراهی فرا خواند. اما همراهی با فردی که قصد معینی ندارد ، چندان رضایت بخش نیست و اگر دیگری را با اجبار همراه خود کنیم ، باز هم سفر دلنشین نخواهد بود و تعارض و دلزدگی را در خود نهفته دارد.

2 عشق و صمیمیّت:

نیاز به عشق و صمیمیّت، با نیاز به مصاحبت و همراهی رابطه دارد. محبت اصیل و حقیقی برای فرد فرد آدمیان هدیه ای فوق العاده است .

3 شریک حمایت کننده:

دلیل مناسب دیگر، فرصتی است که ازدواج برای رشد فرد به عنوان یک انسان فراهم می کند. اگر یکی از دو نفر فقط به فکر رشد خود و علایق حرفهای و نیاز خود به شهرت و موفقیت باشد، ازدواج نمی تواند بقا داشته باشد؛ یا حداقل بقای رضایت بخشی نخواهد داشت. اما شریک شدن در موفقیت های یکدیگر و حمایت اصیل و صمیمانه می تواند ارتباط را تقویت کند و به آن ثبات بدهد . ازدواج مناسب می تواند بهترین فرصت برای موفقیت هردو نفر باشد.

4 شریک جنسی:

ازدواج منبع با ثباتی برای ارضای جنسی هر دو نفر است و راهی است مشروع و مجاز برای بروز هیجانات و رفتارهای جنسی. اما اگر ارتباط جنسی دلیل اصلی ازدواج باشد، معمولاً با ازدواج موفقی روبرو نخواهیم شد.

5 والد شدن :

دلیل رایج دیگر جهت ازدواج صاحب فرزند شدن است. والد شدن البته موهبتی آمیخته با تضاد است . از یک سو تربیت فرزند وظیفه ای سخت و اغلب حتی دلسرد کننده است اما از طرف دیگر کاری بسیار رضایت آور است. وقتی فرزندان بزرگ میشوند و به حد کافی مستقل می شوند، اکثر والدین بیان میکنند که این تجربه برای همه ی عمر آنها کافی بوده است و دیگر نمی خواهند که صاحب فرزند شوند ؛ اما اغلب خواهند گفت، که اگر یکبار دیگربه دنیا بیایند باز هم تصمیم به داشتن فرزند خوا هند گرفت. هر فردی نمیتواند پدر یا مادرخوبی باشد و این البته وظیفه ای دشوار است. آمدن فرزند میتواند بر ازدواج تاثیر مثبت و یا به عکس تاثیر منفی و مخرب داشته باشد . زوجهایی که با موفقیت فرزندان خود را بزرگ کرده اند، انسجام با اهمیتی بین خود ایجاد میکنند و از آنچه که با هم انجام دادهاند، احساس افتخار و غرور میکنند.

این مبحث ادامه دارد …

 

منبع: کتاب آموزش پیش ازدواج (نوشته ای از مهدی میر محمد صادقی)

گردآورنده : عارفه نصراصفهانی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *