مشاوره دوران نوجوانی

صمیمیت با والدین

مکاتب قدیمی بر نیاز نوجوانان به شدت بخشیدن با وابستگی هیجانی که نسبت به والدین خود انتظار میرود که نوجوانان وابستگی دوران کودکی خود را به والدین از طریق طغیان ورسرکشی علیه قدرت آنان و ترک کردن دلبستگی شان به آنها انکار کنند. به نوجوانانی که به والدین شانروابسته می مانند به عنوان افراد رشد نایافته و افرادی که از رشد کردن ترس دارند نگریسته می شود. بهروالدین توصیه می شود که روابط کاملاً گرم خود را با نوجوانان قطع کنند تا فرایند جدایی تسهیل شدهرو صورت بگیرد.

بعداً این مفهوم جایگزین این اعتقاد شد که نوجوان با چالش های پیچیده تری روبرو است. حفظ کردن روابط خود با بزرگسالان مهم در زندگی شان در حالی که این روابط را تغییر می دهند تا در دختران نیاز به داشتن تماس های عاطفی با والدین همچنان شدید بوده و به قوت خود باقی می ماند، حتی وقتی که آنها با والدین خود برای بازشناسی “فردیت” خود و احترام گذاشتن به انتخاب هایشان در چالش هستند. پسرها نیز به نیاز به والدین خود همچنان ادامه می دهند، اما برای آنها سخت تر است که این نیاز را بپذیرند یا بیان کنند، زیرا فرهنگ ما پسرها را تشویق می کند تا مستقل باشند و مانع آنان می گردد که نیاز به حمایت عاطفی خود را ابراز کنند (سیلورشتاین و راشبوم 1994 )

بسیاری از والدین احساس می کنند فرزندان شان، همسالان خود را به آن ها ترجیح می دهند. ممکن است والدین احساس کنند که فرزندان نوجوان آن ها، دوست شان ندارند و نیازی به آن ها ندارند. اما همسالان والدین را به عنوان موضوع صمیمیت و عاطفة خود انتخاب نمی کنند. در حالی که اهمیت رابطه با همسالان مطمئناً در دورة نوجوانی افزایش می یابد، صمیمیت با والدین به طور بارزی کاهش می یابد.

ممکن است والدین رابطه عاطفی نزدیکی کمی با فرزندان نوجوان خود برقرار کنند، با این حال با توجه به آن چه درجلسه های مشاوره ی خانواده در اصفهان از والدین یا نوجوانان میشنویم ،اکثر نوجوانان احساس میکنند به والدین خود نزدیک و صمیمی هستند.

چیزی که تغییر پیدا کرده است این است که صمیمیت و مشغولیت به همسالان افزایش یافته است، لذا والدین تنها هدف اختصاصی و منحصر به فرد عواطف نوجوانان نیستند.

چیزی که در دورة نوجوانی رخ می دهد، دگرگونی و تغییر ماهیت روابط بین آنها و والدین شان است. رابطه از فردی که از نظر قدرت بین فردی که نامتقارن است به فردی که متقارن تر است تغییر یافته است. نوجوانان بزرگ تر خواهان رابطه با والدین خود هستند، اما انتظار دارند والدین شان با آنها به صورت برابرتری رفتار کنند، و کمتر با آنها به صورت کودکانی که نیاز به مراقبت و راهنمایی دارند برخورد کنند. از نقطه نظر والدین احترام قائل شدن برای نوجوانان بزرگتر یا جوانان به معنای دانستن این است که چه موقع از سوال کردن از آنها خودداری کنند و یا پیشنهاد نظرات ناخواسته ای را بدهند.

بعضی والدین و نوجوانان بزرگتر دردام الگوی تعقیب کننده فاصله گیرنده گرفتار میشوند. هرچه والدین بیشتر نوجوان را تعقیب و کنترل کنند، نوجوان بیشتر از والدین فاصله میگیرد.

 

انواع رفتارهای والدین :

والدین قاطع و اطمینان بخش

والدینی که بر آزادی اراده و انضباط تاکید می کنند، رابطة کلامی و تبادل را تشویق میکنند و وقتی که از اقتدار خود به عنوان والدین استفاده می کنند و کودک را از چیزی منع می کنند یا از او انتظاراتی دارند برایش دلیل می آورند، والدین قاطع یا دموکرات نامیده میشوند. تحقیقات نشان می دهند که چنین والدینی به ایجاد اعتماد به نفس و عزت نفس، احساس مسئولیت، توانش اجتماعی، خودمختاری و رابطة نزدیک و مثبت با فرزندان کمک میکنند (سانتراک، 1984، به نقل از ماسن و همکاران، ترجمة یاسایی، 1383).

 والدین خودکامه و مستبد.

والدین مستبد لزومی نمی بینند برای دستوراتی که می دهند دلیلی ارائه دهند و به نظر آنان اطاعت بی چون و چرا یک فضیلت است.

بعضی از والدین از سر خشم چنین روشی را در پیش می گیرند و بعضی دیگر نمی خواهند دردسر توضیح دادن و بحث وگفتگورا تقبل کنند.

البته بعضی دیگر چنین می کنند به این دلیل که از این راه می خواهند به نوجوان یاد بدهند که به مراجع قدرت احترام بگذارد. اشتباه این عده در این است که ممکن است با این کار اختلاف را سرکوب کنند، ولی نمی توانند آن را از بین ببرند؛ و در حقیقت بیشتر به خشم نوجوان دامن می زنند.

نوجوانانی که والدین خودکامه دارند کمتر متکی به خود هستند و نمی توانند به تنهایی کاری انجام دهند یا از خود عقیده ای داشته باشند، شاید به این دلیل که به قدر کافی فرصت نداشته اند عقاید خود را بیازمایند و یا مستقلانه مسئولیت قبول کنند و هیچکس هم آنقدر برای عقاید آنان ارزش قائل نبوده که به آن توجه نشان دهند. در ضمن این نوجوانان اعتماد به نفس کمتر و استقلال و خلاقیت کمتری دارند، ذهن کنجکاوی ندارند، از لحاظ رشد اخلاقی کمتر رشد یافته اند و در برخورد با مشکلات روزمرة عملی، تحصیلی و ذهنی انعطاف پذیری کمتری دارند و معمولاً والدین خود را نامهربان و سهل انگار می دانند و معتقدند که انتظارات و تقاضاهای شان غیرمنطقی و نادرست است.

والدین سهل گیر و بی بند و بار

والدینی که سهل گیر، بی اعتنا یا به حد افراط مساوات طلب اند نیز نمی توانند آن طور که نوجوانان نیاز دارند حامی آنان باشند. بعضی از والدین می گذارند که نوجوانان هر کاری می خواهند بکنند، شاید به این دلیل که کاری به کار نوجوان ندارند و یا اینکه اهمیتی نمی دهند

بعضی دیگر از مسئولیت خود برداشت نادرستی دارند. از میان نوجوانان طبقة متوسط آن عده ای بیشتر مواد مخدر مصرف می کنند و سایر رفتارهای منحرف را دارند که والدین شان ظاهراً برای فردیت، درک خود، آمادگی برای تغییر، بالا بردن توانایی انسان و مساوات طلبی خانواده ارزش قائل اند، ولی صرفاً به این دلیل ادعای اعتقاد به ارزش ها را می کنند که از زیر بارمسئولیت شانه خالی کنند.

چنین والدینی فرزندان خود را به حال خود رها می کنند، بی آن که به آنان سرمشقی از یک بزرگ سال مسئول را بنمایانند. علاوه بر این هر قدر هم که کودکان و نوجوانان علیه والدین اعتراض داشته باشند واقعاً میل برابری با آنان را ندارند. آنها از والدین می خواهند و نیاز دارند والدین شان باشند، رفتاری دوستانه داشته باشند و آنان را درک کنند، ولی در هر حال سرمشق و الگویی از رفتار یک بزرگ سال باشند.

به طور خلاصه به نظر میرسد که شیوه های دموکراتیک و قاطعانة والدین اگر با توضیحاتی در مورد قواعد و انتظارات شان همراه باشد از بسیاری از جهات استقلال همراه با احساس مسئولیت را در نوجوان پرورش می دهد. اول این که، این روش ها امکاناتی برای خودمختاری نوجوانان فراهم می کند که البته همراه است با راهنمایی های والدین علاقمند که با نوجوان ارتباط برقرار می کنند و تا حد مناسبی کنترل را به دست دارند. دوم این که، این روش ها نوجوان را تشویق میکند تا با والدین همانندسازی کنند، همانند سازی ای که بیشتر بر اساس محبت و احترام والدین به نوجوان است نه بی اعتنایی و سهل انگاری آنان، سوم اینکه، آنان با سرمشق دهی به نوجوانان نشان می دهند که خودمختاری ممکن است، ولی در چارچوب .

نیازهای دورة نوجوانی و جوانی

هر رفتاری که از انسان سر می زند به منظور برآورده شدن یکی از نیازها و خواسته ای بدنی و روانی او می باشد.

ما همیشه در جلسات مشاوره ی نوجوان در اصفهان  به خانواده ها تاکید کرده ایم اگر بتوان نیازهای مهم نوجوان و جوان را شناخت، میتوان به او یاری کرد تا آنها را به خوبی و از طریق صحیح ارضا نماید. به طورکلی نیازهای اساسی بشر را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:

1- نیازهای بدنی یا زیستی که نیازهای اولیه نیز نامیده می شوند و بدون ارضای آن نیازها، زندگی میسر نمی باشد مانند نیاز به غذا، آب، هوا، خواب و استراحت، دفع و غیره که از گفتگو دربارة آنها صرف نظر می شود.

2- نیازهای روانی یا ثانویه که عدم ارضای این نیازها موجب پیدایش اختلالات، ناراحتی ها و بیماری های روانی میشود، و گاهی آن چنان تعادل عاطفی فرد را به هم میزند که او مستاصل شده، از زندگی بیزار می گردد.

غالباً بسیاری از ناامیدی ها، افسردگی ها، نگرانی ها، مردم آزاری ها، پرخاشگری ها، سوظن و بدبینی ها، بزهکاری ها و حتی قتل ها و خودکشی ها ناشی از عدم ارضای صحیح نیازهای روانی می باشد (ضوابطی، 1365).

نیازهای روانی دوره نوجوانی و جوانی که درجة اهمیت آنها معمولاً با توجه به محیط زندگی و موقعیت و آداب و رسوم اجتماعی در محیط های مختلف متفاوت می باشد عبارتند از:

 

1- نیاز به مهربانی و محبت

رابطة نزدیک محبت آمیز با چند شخص موثر در زندگی غالباً ایجاد رضایت می کند. خانواده عموماً یکی از کانون های گرم و محبت زا بوده است و نیاز به مهربانی و محبت شامل دوست داشتن و دوست داشته شدن میشود که در همه سنین عمر ادامه دارد و کمبود یا فقدان آن تاثیرات سو و ضایعات دردناکی در روح افراد بوجود آورده، روابط آنها را با دیگران تحت تاثیر قرار می دهد.

کمبود محبت چون اکثراً موجب تحقیر و کوچک شدن فرد نیز می شود، دراو ایجاد عقده حقارت میکند و وی را حسود و کینه توز می نماید و یا باعث ایجاد احساس تنهایی و انزوا می گردد؛ و اگر نوجوان و یا جوانی از محبت در کانون خانواده سیراب نشود، آن را در خارج از خانواده جستجو می نماید که زمینه بسیاری از فریب ها و انحرافات از همین جا فراهم می شود. نیاز به اظهار محبت کلامی به نوجوانان مانند ارضای نیازهای فیزلوژیکی آرام بخش می باشد.

 

2- نیاز به امنیت و آسایش خاطر

انسان می خواهد مطمئن باشد که کسی به حریم آزادی او تجاوز نخواهد کرد، و مال و جان و آبرو و شخصیت و موقعیت اجتماعی اش همیشه در امان است، زیراکه ترس و اضطراب مورد تهدید واقع شدن آنها در فرد ایجاد نگرانی می کند. هر فردی می خواهد اطمینان خاطر پیدا کند که در مواقع سختی و ناراحتی و بیچارگی تنها نخواهد ماند و دیگران به او کمک خواهند نمود و حامی او خواهند بود و اگر اطمینان خاطر نباشد اثرات ناگواری در رفتار فرد پدید می آید. نوجوان در جامعة ما نیازمند دنیایی است سازمان یافته، امن، منظم، قابل پیش بینی و قانونی که بتواند روی آن حساب کند و در آن وقایع غیرمنتظره، غیرقابل کنترل، گیج کننده یا وقایع خطرناک دیگر رخ ندهد، و در آن در هر حال والدین یا حامیان نیرومندی داشته باشد که او را در مقابل آسیب ها محافظت کنند.

اینکه این واکنش ها را میتوان به آسانی در نوجوانان مشاهده نمود، خود دلیل بر این است که در جامعه ی ما، نوجوانان بیش از حد احساس ناامنی می کنند. ما نیازمند یک جامعه ی سالم، باثبات، آرام و دور از جنجال های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تحت ادارة صحیح می باشیم تا بتوانیم امنیت خاطر نوجوانان و جوانان خود را در مقابل هر گونه خطرات احتمالی، تهاجمات، قتل، آشوب، زندان، ظلم، بی عدالتی و نظایر آن فراهم آوریم تا خود را در معرض خطر احساس نکنند.

ما باید شرایطی را ایجاد نماییم تا هیچ گونه تهدیدی نسبت به قانون، نظم و حاکمیت جامعه بوجود نیاید، تا بتوانیم آسایش و امنیت خاطر را برای اعضای جامعه ی مان فراهم نماییم.

این مبحث ادامه دارد …

 

منبع: کتاب مسائل نوجوانان وجوانان (نوشته ای از دکتر محمد خدایاری فرد)

گردآورنده : عارفه نصراصفهانی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *